مقاله

1 اردیبهشت 1404 (22 آوریل 2025)

در آشپزخانه‌های عمومی غزه مردی هست که حاضر نیست چشم‌هایش را ببندد

تا خورشید بر فراز دیرالبلح در مرکز نوار غزه طلوع کند، «ممدوح ابودهروج» در آشپزخانه عمومی مشغول تهیه غذای گرم برای هزاران نفری است که ممکن است آن روز چیز دیگری برای خوردن نداشته باشند. او ماهرانه بین قابلمه‌هایی که بخار می‌کنند و بسته‌های روی هم انباشته مواد غذایی حرکت می‌کند و با صدای بلند با همکارانی احوالپرسی می‌کند که خیلی‌هایشان در شب‌های اخیر از طنین صدای انفجار در محله‌های خود زیاد نخوابیده‌اند.

ممدوح، مسئول توزیع آشپزخانه عمومی، می‌گوید: «با وجود ترس و ناامنی، مردم باز به آشپزخانه‌ها می‌آیند. می‌گویند این احتیاج از آن ترس بیشتر است و هیچ چیز وحشتناک‌تر از تماشای گرسنگی‌کشیدن فرزندان آدم نیست. چیزی نیست که به اختیار خودت باشد. موضوع بقا است.»

ممدوح یکی از بسیار کارگرانی است که خود را وقف فعال نگه‌داشتن آشپزخانه‌های عمومی تحت حمایت کمیته بین‌المللی صلیب سرخ در دیرالبلح کرده‌اند؛ منطقه‌ای که هم به مأمن و هم به آخرین چاره­ی هزاران خانواده آواره بر اثر مخاصمه تبدیل شده است.

شش آشپزخانه تحت حمایت کمیته بین‌المللی صلیب سرخ هر روز در دیرالبلح و خان ​​یونس به بیش از 19 هزار و 200 نفر غذای گرم می‌دهند؛ یعنی بیش از 3 هزار و 800 خانوار که به این وعده‌های غذایی به‌عنوان تنها منبع تغذیه خود تکیه دارند.

علاوه بر این آشپزخانه‌ها، کمیته بین‌المللی صلیب سرخ از مراکز مردمی پخت نان در ۱۵ سرپناه سراسر شهر غزه پشتیبانی می‌کند. این اجاق‌ها روزانه 70 هزار قرص نان تازه تولید می‌کنند که منبع تغذیه 12 هزار و 500 آواره است.

چرا آشپزخانه عمومی؟

غذا در غزه کمیاب است. قیمت‌ها سر به فلک کشیده‌اند. پیداکردن گاز برای پخت‌وپز تقریباً غیرممکن است و حتی هیزم هم خیلی گران است. بسیاری از خانواده‌ها نه تنها به غذا که حتی به وسائل تهیه غذا هم دسترسی ندارند.

اینجاست که آشپزخانه‌های عمومی وارد عمل می‌شوند؛ نه فقط در مقام تأمین‌کننده مواد غذایی، بلکه در جایگاه یک شریان حیاتی.

کمیته بین‌المللی صلیب سرخ از طریق توزیع عمده غذا و برنامه‌های پول نقد در برابر کار، به حفظ این آشپزخانه‌ها کمک می‌کند و اطمینان می­‌یابد که آنها هم منابع و هم نیروی انسانی لازم برای ادامه‌ی کار نجات‌بخش خود را داشته باشند.

عملیاتِ چالش‌برانگیزی است: دیگ‌های بزرگ، اجاق گازهای صنعتی، صفوف فشرده داوطلبانی که کار می‌کنند و صف‌های ساکنانی که کاسه‌های خالی در دست دارند و امیدوارند امروز روزی نباشد که غذا تمام می‌شود.

ممدوح می‌گوید: «گاهی صف هنوز دارد طولانی‌تر می‌شود که غذایمان قبل از اینکه به همه برسد تمام می‌شود. خانواده‌ها در سکوت اینجا را ترک می‌کنند، کودکان با کاسه‌های خالی خود می‌روند و بعضی‌ها حتی بر سر باقیمانده غذا دعوا می‌کنند. آن لحظه، وقتی که دیگر چیزی نداریم که بدهیم، سخت‌ترین بخش روز من است. در ذهنم می‌ماند.»

وقت چشم‌بستن نیست

ممدوح وانمود نمی‌کند این کار آسان است.

می‌گوید: «چون قوی‌ام اینجا نیستم. اینجایم چون نمی‌توانم چشم‌هایم را ببندم، نمی‌توانم فقط نظاره‌گر رنج‌کشیدن مردم باشم. می‌خواهم کاری بکنم، هر چند کوچک.»

چیزی که او را به ادامه راه ترغیب می‌کند چهره‌هایی است که هر روز می‌بیند:

«چهار یتیم چادر بغلی ما که هیچ ندارند.

بچه‌هایی که قابلمه‌های بزرگتر از خودشان را دست گرفته‌اند.

مردم به من می‌گویند: این تنها وعده غذایی امروز ماست.»

بسیاری از کارکنان آشپزخانه‌های عمومی و مراکز مردمی پخت نان غزه هم درست مانند جوامعی که به آنها خدمت می‌کنند آواره‌اند و برای حمایت از خانواده‌های خود تلاش می‌کنند.

با این حال، در صحنه حاضر می‌شوند؛ نه تنها برای کار، بلکه برای حمایت و بقا.

حتی وقتی خسته‌اند.

حتی وقتی ترسیده‌اند.

حتی وقتی صف‌ها طولانی است و غذا تمام می‌شود.