به مناسبت هشتم ماه مه، روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر نگاهی می‌اندازیم به قلب تاریخ؛ به سال 1918، جنگ جهانی اول، شیوع آنفولانزای اسپانیایی و حالا هم، بیماری همه‌گیر کووید-19

به قلم سدریک کوتِر

همه‌گیری آنفولانزا از سال 1918 تا 1919 که بیشتر به «آنفولانزای اسپانیایی» معروف است، جدی‌ترین مشکل بهداشتی در تاریخ معاصر قلمداد می‌شود. هرج و مرج و تصمیمات سیاسی در طول جنگ اول جهانی نیز فقط منجر به وخامت بیشتر اوضاع و گسترش محدوده و شدت بیماری شد. درس‌های تلخی که از این دوره کسب شد و نیز شباهت آن با بحران کووید-19 باعث شده تا کمی بیشتر در مورد چگونگی تأثیر درگیری‌های مسلحانه به شکلی که بیان خواهد شد و نحوۀ تلاش برای کاهش آثار همه‌گیری فعلی تفکر کنیم.

همه‌گیری آنفولانزا در سال 1918 زمانی رخ داد که جنگ جهانی اول هنوز در جریان بود. از این بیماری سه موج پیاپی برخاست: اولی در بهار 1918، دومی و کشنده‌ترین موج که منجر به 90% مرگ‌ومیر شد در پائیز 1918 و شیوع نهایی از زمستان 1918 تا بهار 1919 بود. با پایان همه‌گیری، بیش از نیمی از جمعیت دنیا آلوده شده بود. تخمین‌های مربوط به میزان مرگ‌ومیر که به دلیل نبود اطلاعات با چالش روبرو بوده‌اند همواره از آن زمان مورد بازبینی واقع شده‌اند. امروزه، تاریخ‌دانان و همه‌گیری‌شناسان طیف گسترده‌ای از 2.5 تا 5% از جمعیت جهان را لحاظ می‌کنند، یعنی بین 50 تا 100 میلیون مرگ. در نتیجه، این همه‌گیری خود 5 تا 10 برابر از جنگ جهانی اول مرگبارتر بود.

تاریخ هیچگاه تکرار نمی‌شود و هر لحظۀ تاریخی از لحظات پیش از خود متمایز است. با این حال، می‌توان شباهت‌هایی را بین رویدادهای مختلف تاریخی یافت. درست است که تاریخ به ما نمی‌گوید چه باید بکنیم، ولی می‌تواند انگیزۀ عمل را در ما ایجاد کند. بررسی همه‌گیری آنفولانزا در سال 1918 فرصتی است برای نگاه به بحران فعلی کروناویروس (کووید 19) از زاویه‌ای دیگر.

انگ‌زنی اجتماعی و پروپاگاندا: منسوخ و بی‌حاصل

در سال 2020، چون شیوع بیماری کووید-19 از شهر ووهان در چین شروع شد، برخی افراد به ویروس کرونا نام «ویروس چینی» را اطلاق کردند. بدنام کردن و انگ زدن به یک گروه یا ملت به دلیل مسئولیت احتمالی برای یک مصیبت قبلاً هم دیده شده است. کافی است به نام «آنفولانزای اسپانیایی» دقت کنید: در بیشتر کشورهایی که در آن زمان یعنی سال 1918 درگیر جنگ بودند سانسور شدیدی اجرا می‌شد، به شکلی که روزنامه‌ها در وهلۀ اول اجازه پیدا نکردند تا مطلبی را در مورد این بیماری منتشر کنند، بر خلاف این کشورها در اسپانیا، روزنامه‌های اسپانیایی شیوع این ویروس را پوشش دادند و در نتیجه این فرض غلط شکل گرفت که این همه‌گیری از اسپانیا شروع شده است.

نام‌های دیگری نیز به این همه‌گیری داده شد که خیلی از آنها بر مبنای ملیت یا نژاد بودند: «خانم اسپانیایی»، «آنفولانزای فرانسوی»، «سرباز ناپلی»، «مرگ ارغوانی»، «طاعون جنگی»، «گریپ فلاندری»، «بیماری قرقیزی»، «بیماری سیاه‌پوستان»، «بیماری تاتاری»، «طاعون آلمانی»، «بیماری بولشویکی» و حتی «بنگاه جنایی باکتری ترکی-آلمانی».

چنین القاب تبعیض‌آمیزی نشانگر شایعات و تئوری‌های بسیاری در مورد منشاء بیماری بود که به سرعت نیز گسترش یافت. برای افزودن به تبلیغات جنگی خود در آن زمان، تمامی طرف‌های درگیر نیز دیگران را مسئول این همه‌گیری دانستند. در برخی موارد دشمن، منشاء اصلی همه‌گیری بود و از آن به عنوان یک سلاح استفاده می‌کرد، و در دیگر موارد طرف‌های متخاصم یکدیگر را به دلیل پراکندن غیرعمدی بیماری به دلیل ضعف در نظام بهداشتی متهم می‌کردند. در میان متفقین، برخی شرکت داروسازی «بایر» آلمان را متهم کردند که عامدانه پاتوژن یا عامل بیماری‌زا را در قرص‌های آسپیرین گذاشته است. دیگران اعتقاد داشتند که آلمان‌ها، محفظه‌هایی حاوی عامل بیماری‌زا را در زیردریایی‌های خود حمل کرده و سپس در منابع آب، شیر و یا حتی در گردهمایی‌های بزرگی مانند سینماها رها می‌کنند. بعضی ادعا کردند که بیماری مانند سلاح‌های شیمیایی در هوا گسترش می‌یابد. در نتیجه، ترکیبی از وحشت همه‌گیری، تبلیغات، نژادپرستی، کلیشه‌ها و خصلت طبیعی بشر برای متهم کردن دیگران، عاملی شد برای افسانه‌سازی و شک کردن به «دیگری».

سانسور و تبلیغات جنگی نیز اثر منفی شدیدی بر تلاش برای کاهش همه‌گیری داشت. با سانسور اطلاعات مربوط به میزان جدی بودن شرایط موجود، بسیاری از کشورهای متخاصم بی‌شک به تلاش مقامات بهداشتی برای ریشه‌کن کردن بیماری لطمه وارد کردند. در همین حال، پس از سال‌ها تبلیغات جنگی، بعضی از مردم دیگر اعتمادی به دولت‌ها و اطلاعات مربوط به بهداشت عمومی نداشتند. خیلی از مردم نیز نمی‌توانستند بفهمند که چطور سرماخوردگی که یک بیماری معمولی و ملایم است می‌تواند عامل این همه مرگ و میر شود. برخی باور داشتند که دولتشان دروغ گفته و سعی در مخفی کردن شیوع دوباره حصبه، وبا و یا یک بیماری معروف به «طاعون سینه‌پهلویی» دارد. در آلمان، بعضی از مردم دولت را به استفاده از پاتوژن یا عامل بیماری‌زای تقلبی به عنوان بهانه‌ای برای مخفی کردن مرگ و میرهایی متهم کردند که به باور آنان به دلیل سوءتغذیه و خستگی مفرط رخ داده بودند.

جان‌های زیادی که در طول این دوره از دست رفت، درس ارزشمندی به ما داد: اطلاعات شفاف همواره از اهمیت بسزایی برخوردار است. برای رعایت و اجرای اقدامات مرتبط با بهداشت عمومی، مردم باید به مقامات اعتماد داشته باشند. در سال 1918 پس از 4 سال درگیری و تبلیغات جنگی، چنین اعتمادی از دست رفته بود. آنچه که در سال 2020 حتی واقعی‌تر از قبل جلوه می‌کند همین است. عدم اعتماد به اطلاعاتی که مقامات بهداشتی می‌دهند کماکان یک چالش است. وسائل جدید ارتباطی و پیشرفت‌های اخیر در شبکه‌های اجتماعی دیجیتالی کار را حتی از پیش هم سخت‌تر کرده، چرا که ادعاهای غیرمستند، اطلاعات غلط، فرضیه‌های توطئه و نتیجه‌گیری‌های خطرناک می‌توانند به سرعتِ خود ویروس منتشر شوند.

با گذشت یک قرن، اکنون شایعات و افسانه‌هایی که حول «آنفولانزای اسپانیایی» ایجاد شد ممکن است ساده‌لوحانه به نظر برسند، اما می‌توانند هشداری برای ما باشند: بیایید پیش از به اشتراک گذاشتن هر چیزی در رسانه‌های اجتماعی احتیاط لازم را به کار بندیم، وگرنه با دست خود مانعی بر سر راه تلاش‌هایی ایجاد می‌کنیم که در راه مبارزه با شیوع کووید-19 صرف می‌شوند. همه‌گیری سال 1918 به ما یادآوری می‌کند که حس ترسی که از بحران وجود دارد و سیاسی کردن آن می‌تواند به سرعت منجر به روند انگ‌زنی اجتماعی و بدنام کردن دیگران به روشی نادرست، ناعادلانه و در نهایت بی‌حاصل گردد.

همه‌گیری و جنگ: جدایی‌ناپذیر و درهم‌تنیده

جنگ جهانی اول «عامل» همه‌گیری آنفولانزا نبود. هیچ مدرکی دال بر اینکه شرایط زمان جنگ منجر به شیوع ویروس H1N1 شد در دست نیست. علاوه بر این، کشورهایی که بیشترین نرخ مرگ و میر را داشتند آنهایی نبودند که مستقیماً تحت‌تأثیر جنگ بودند. مثلاً سوئیس و آمریکا هزینۀ سنگینی پرداختند، در حالیکه هیچ جنگی در قلمروی آنها در جریان نبود. جزایر اقیانوس آرام، منطقۀ آفریقای سیاه یا زیرصحرا، جنوب و شرق آسیا و نیز آمریکای مرکزی در واقع مناطقی بودند که بیشترین آسیب و خسارت را از این همه‌گیری دیدند، چرا که نظام درمانی توسعه‌نیافته در آنها توان پاسخگویی به هجوم بیماران را نداشت. همچنین به نظر می‌رسد که در برخی کشورها وضعیت اقتصادی و اجتماعی بهتر به ایمنی بیشتر افراد ربط داشت، چرا که نرخ مرگ و میر در اقلیت‌های قومی که از نظر تاریخی به حاشیه رانده شده بودند بالاتر بود.

چنین عدم توازنی هشدار دومی است که برای بحران فعلی به ما داده می‌شود. درست مانند همه‌گیری کووید-19، آنفولانزای 1919-1918 نیز بدون هرگونه تمایزی گسترش یافت و حتی رؤسای دولت‌ها را هم مصون نگذاشت، مانند وُدرو ویلسون (رئیس جمهور آمریکا) و شاه جورج پنجم (انگلستان) که مبتلا شدند. با این حال، احتمال بالایی می‌رود که نابرابری در دسترسی به مراقبت‌های درمانی در سطوح محلی، ملی و جهانی دوباره تکرار شود. در حالی که شاهدیم که کشورهای ثروتمندتر در تلاش برای مقابله با بیماری هستند، می‌شود اثر فراگیر این بحران را در کشورهایی با نظام بهداشتی و درمانی ضعیف‌تر و یا کشورهایی که با مشکل جنگ و درگیری مسلحانه روبرو هستند، حدس زد.

در واقع جنگ نقش مهمی در دامن زدن به همه‌گیری آنفولانزا ایفا کرد. گردهمایی و مخلوط شدن افراد، جابجایی‌های بزرگ و سریع لشکریان، اعزام و بازگشت سربازان، پادگان‌های شلوغ، اردوگاه‌های بازداشت و نگهداری، نشست‌هایی که در ارتباط با تبلیغات جنگی برگزار می‌شد، و یا کارخانه‌هایی که باید با تمام قوا کار می‌کردند، همگی محیط مناسبی شدند برای گسترش یک بیماری همه‌گیر. تصمیمات بدی نیز گرفته شد، مانند صرف‌نظر کردن از قرنطینه و منع سفر به دلایل نظامی. جنگ همچنین مانع اجرای عملیات درمانی در درون کشورهای متخاصم شد، چرا که خیلی از پزشکان و پرستاران برای کمک به مجروحان و بیماران به خط مقدم رفته بودند. احتمال می‌رود که غیبت پرستاران ماهر یکی از دلایل افزایش مرگ و میر در برخی مناطق بوده باشد.

آنفولانزا برای جمعیت‌هایی که با آثار جنگ دست و پنجه نرم می‌کردند تنها مشکل موجود نبود، بلکه مشکلی بود بر روی مشکلات قبل. این همه‌گیری به مشکلات ناشی از تخریب زیرساخت‌ها، بهداشت ضعیف، قحطی، ازدحام در برخی مناطق و یا دیگر بیماری‌های عفونی مانند حصبه یا سل دامن زد. وجود عفونت‌های باکتریایی متعدد در اردوگاه‌ها و بین مردم منجر به وخامت بیشتر همه‌گیری آنفولانزا شد. اثر انباشتی تمام اینها، منجر به ایجاد اثر دومینویی وحشتناکی گردید. مثلاً، اثر مرگبار آنفولانزا بر روی مردان جوان منجر به کاهش برداشت در مناطق روستایی و در نتیجه قحطی شد.

کمیتۀ بین‌المللی صلیب سرخ به طور منظم هشدارهایی را منتشر کرد تا هشدار دهد که بحران بهداشتی فعلی در کشورهای جنگ‌زده و در جاهایی که اصول اولیۀ بهداشتی رعایت نمی‌شوند، زیرساخت‌های درمانی ضعیف هستند، آوارگان در اردوگاه‌های پرازدحام نگهداری می‌شوند و یا در زندان‌ها، یک تهدید مضاعف به حساب می‌آید. آثار جدایی‌ناپذیر و درهم‌تنیدۀ ناشی از همه‌گیری سال 1918 و جنگ جهانی اول گواهی است بر این مدعای کمیتۀ بین‌المللی صلیب سرخ: وقتی شرایط یک کشور یا منطقه به دلیل جنگ و درگیری شکننده و ضعیف شده‌ باشد، هزینۀ انسانی کووید-19 احتمالاً بالاتر نیز می‌رود.

نتیجه‌گیری: درس‌هایی که آموختیم و درس‌هایی که باید بیاموزیم

همه‌گیری سال 1918 یک تراژدی انسانی جهانی و مشترک بود. پیامدهای آن نیز سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و عاطفی بود. اما میراثی که از آن به جا ماند مهم است: ویروس‌های آنفولانزاهای 1957، 1968 و 2009 همگی از نسل ویروس H1N1 بودند که موجب همه‌گیری 1918 شد. «آنفولانزای اسپانیایی» داستان یک شکست و نماد مدیریت ناکارآمد یک همه‌گیری به دلیل مسائل نظامی است.

از سوی دیگر، همه‌گیری سال 1918 داستان درسی دردناک نیز هست. همانطور که اخیراً چندین محقق متوجه شده‌اند، آن همه‌گیری «منجر به پیشرفت‌های چشمگیر در حوزۀ بهداشت عمومی شد. در واقع راهبردهای متعددی مانند آموزش مسائل بهداشتی، ایزوله کردن، اصول بهداشتی و نظارتی باعث شدند تا دانش ما از انتقال آنفولانزا توسعه یابد، به شکلی که امروزه برای مقابله با شیوع یک بیماری به کارمان می‌آید.» آن همه‌گیری منجر به شکل‌گیری وزارت‌خانه‌های بهداشت در فرانسه و بریتانیا شد، و در کنار آن از فعالیت‌های حرفه‌ای پرستاران تقدیر و قدردانی گردید. یک قرن بعد، پزشکان و پرستاران در حال نجات ما از همه‌گیری کووید-19 هستند. وقتی در آینده به این برهه از زندگی خود نگاه کنیم، همگی شب‌های تشویق کارکنان بخش مراقبت‌های درمانی را به خاطر خواهیم آورد.

با این حال همانگونه که دانیِل فلِکنو گفته، تمام درس‌های لازم فراگرفته نشده است: «به نظر این حقیقت که خطر شروع یک همه‌گیری جهانی از مناطق جنگی هنوز هم به ندرت در تصمیمات سیاسی که منجر به ورود یا عدم ورود به جنگ می‌شوند لحاظ می‌گردد، نشانی است از اینکه تمام درس‌های لازم از همه‌گیری 1918 گرفته نشده است. جنگ، توان یک کشور برای پیشگیری، شناسایی و مقابله با شیوع بیماری‌های مسری را تضعیف و غیرنظامیان را بسیار آسیب‌پذیر می‌نماید.» البته شیوع کووید-19 از یک کشور جنگ‌زده شروع نشد، اما اثر آن می‌تواند در جاهایی که درگیری مسلحانه و یا دیگر اشکال خشونت در جریان هستند، فاجعه‌بار باشد.

از جنبه‌ای مثبت و با وجود شباهت‌های بسیار، آنفولانزای سال 1918 و همه‌گیری فعلی کروناویروس از یک نقطه نظر بنیادین با هم تفاوت دارند: صد سال پس از «آنفولانزای اسپانیایی» شاهد پیشرفت‌های شگرفی در حوزۀ پزشکی بوده‌ایم. به همین دلیل پاتوژن کووید-19 به سرعت شناسایی و توالی آن مشخص شد. هزاران محقق در سراسر جهان فعالانه در تلاشند تا درک بهتری از سازوکار و ویژگی‌های این ویروس پیدا کنند، و درمان و واکسن‌های مؤثری برایش بیابند. اکنون دولت‌ها می‌توانند از یک قرن پیشرفت و تجربه در حوزۀ بهداشت عمومی بهره‌مند شوند.

این تفاوت نویدبخش است. نوع بشر قبلاً هم توانسته وسائل جدید و مؤثری را برای کاهش همه‌گیری کووید-19 بیابد و باز هم خواهد توانست. با این حال، برای کارآمد شدن تمامی اقدامات علمی موجود، باید آنها را به مرحلۀ عمل و بوتۀ آزمایش سپرده و سپس بپذیریم. باز هم اعتماد به مقامات، نهادهای بهداشتی دولتی، محققان حوزۀ پزشکی و فعالان این حوزه، مفهومی کلیدی در زمانۀ بحران است.